من یوسفم
من یوسفم که برای تماشایت با حبس با توطئه میسازم هر روز پیش چشم برادر ها خود را درون چاه می اندازم
من یوسفم که برای تماشایت با حبس با توطئه میسازم هر روز پیش چشم برادر ها خود را درون چاه می اندازم
از موهایتان رمیده کیست؟ با موهایتان تنیده تارهای روشن و تابان رها و هار با موهایتان که شک فلسفیست شعر از شاهین نجفی کتاب ازازیل #شاهین_نجفی #باموهایم #ازازیل
خب حالا زودتر بیا.. نِگا، به خُدا شاید دیگه هرگز چیزی نسرودیما .. دیر وقتیه نشستیم مُنتظرِ اومدنت .. بیم است که یهو دیگه ، «برنخیزد از رخوتِ بَدن..» بیا او را صدا بزن .. واسه ما زشته این همه لابه التماس.. # رادیو_چهرازی
مرگ من سفری نیست هجرتی است از سرزمینی که دوست نمی داشتم به خاطر نامردمانش ! خود آیا از چه هنگام این چنین آئین مردمی از دست بنهاده اید ؟ پر ِ پرواز ندارم اما دلی دارم و حسرت ِ درناها و به هنگامی که مرغان مهاجر در دریاچه ی ماهتاب پارو می کشند خوشا […]